نامه به خودم

ساخت وبلاگ

دلم برای تو تنگ نیست . دلم برای خودم در سال ۱۳۸۶ تنگ است . دلم برای اون احساس تنگ است . دلم برای خودم تنگهههه

نامه به خودم...
ما را در سایت نامه به خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ترنچ meandme بازدید : 283 تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1391 ساعت: 2:43

بعضی وقت ها خیلی تنهایی . تنها تر از تنهایی یه آدمی که فکر میکنه تنهاست .

تنهایت رو با خودت و یه صدا شاید اونم بیاد و شاید ....

به نظر همه چیز جدی میاد و هیچ چیز جدی نیست . ای کاش تو این همه نفهمی یکی میفهمید غیر پیام های تبلیغاتی .

با چشمای بسته با یه دل خسته با پای برهنه رفتن و رفتن اما هرگز نرسیدن .

حس تنهایی در بین آدم ها چنین نابینایی این یه حس ...

درکش واسه من سخته و برای تو آسون ترین چیز در دنیا . من فکر میکنم پس هستم و تو فکر نمیکنی اما حالشو میبری .

بین تنهایی من با تنهایی تو خیلی فاصله است . من اونقدر هم تنها نیستم . تو خیلی تنهاتری . من با یاد تو چنینم و تو از خودت هم فراری . تو توی تنهایی هم تنهایی . مثل کسی که دنیا براش کوچیکه میرم تو بال ابرها برای پرواز . این بال ها برای پرواز سالهاست منتظرن . ای کاش زودتر وقت پرواز برسه .

نویسندهایی که میمرین بیشتر معروف میشن . نوشته هاشون بیشتر خواننده پیدا میکنه و بیشتر دوستشون دارن . بیشتر آدم ها میخوان ببیننشون و از اینکه اون نویسنده مرده احساس افسوس میکنن . اما اگر زنده باشه بهش میگن بابا دیونه است هااااااا. این خ ... بلات چیه نوشته ....

مخترع های بدخت .... الان یه ثانیه برق میره بعد از اومدن برق جد در حد ادیسون رو صلوات میفرستیم . اما اگر کسی الان بیاد یه علم نو رو بزار در دسترس ما ..... 

خدایش چیکار میکنیم ؟؟؟؟؟

نامه به خودم...
ما را در سایت نامه به خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ترنچ meandme بازدید : 319 تاريخ : سه شنبه 18 مهر 1391 ساعت: 2:17

اگر روزی برگشتی و من نبودم در اینجا  

به دنبال رد پایم باش بر روی شن ها

تا ساحل دریا تا  اعماق آب ها

دنبال کن رد پا مو تو ساحل

برای پیدا کردنم مرد سفر باش

از هیچ چیزی نترس و تو هم مثل ما باش

 

به اینجا رسیدن میخوام بگم روزی روزگاری دوستی از دوستات که داشتیم با هم حرف میزدیم و منم میدونستم تو هم احتمالا در حال گوش دادن به حرف هاشی گفت اگر فلانی بخواد برگرده ..... ؟؟؟؟؟؟ میبخشیش ؟؟؟؟!!!!!

یعنی هیچی ؟ یعنی انگار شتر دیدی ندیدی ؟! میشه ؟ تو چی میگی ؟! 

من !

من!

م!

باید ببینم چیکار میکنه . بستگی داره چطور رفتار بکنه . به هر حال هر عملی رو عکس العملی است . اگر بخوام تو حرف هر چی بگم نمیشه براش نتیجه گیری کرد . شاید اون این رفتار رو نشون نده . ترجیح میدم وایسم ببینم چیکار میکنه . 

 

و تو هیچ کاری نکردی . 

رفتی با ترس از برخورد یا ترس از خودت . 

به هر حال اتفاقی که افتاده رو نمیشه فراموشش کرد . حتی بعد سالها و در گذر زمان هم ته وجدان آدم میشینه و با خودش مرور میکنه . بالا و پایین میکنه . امکان نداره فراموش بشه . این جریان رو میدونم که به یادت میمونه و روزی رو میبینم که داری اتفاقات رو مرور میکنی . 

من هم مرور میکنم اما مثل اون روز تو ترمینال جنوب برای رفتن به دانشگاه روبروت میشینم و سرم رو بالا میگریم .

من کسی نیستم که شرمنده باید باشم . من نیستم کسی که باید خجالت بکشه . من با افتخار سرم رو میبرم بالا و به افتخار خودم میگم هورا ...... 

 

 

نامه به خودم...
ما را در سایت نامه به خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ترنچ meandme بازدید : 178 تاريخ : شنبه 15 مهر 1391 ساعت: 3:56

 هنرت واقعا همین بود . 

میگفتم از هر انگشتت یه هنر میریزه . نمیدونستم این هنر رو هم بلدی . خوب به هر حال فهمیدم که آدم کاملی هستی و از اونجایی که من شکستن رو دوست ندارم و اگر هم بلد باشم تا جایی که تصادف نباشه هیچ چیز را نخواهم شکست پس خاموش خواهم ماند و در کف این هنر تو .....

 

واقعا وقتی ببینی کسی این هنر رو خیلی خوب بلده بهش چی میگی ؟ 

هیچ نخواهم گفت سرورم . 

علف هام رو سریعتر میخورم و فریاد میزنم .... بهههههه ......بههههههه .....بهههههه  

تا دیروز ما ..... ما .... ما ..... میکردم خوب از الان به بعد دوست دارم بههههه .... بههههه ..... بهههه بکنم . 

بخند اما در این بهههههه حرفهاست که در دروغ های فیلسوفانه تو نیست . 

شاید بشه صداقت رو از گوسفند یاد گرفت . 

فقط بلدی بگی سگ باوفاست . همین سگ رو اگر این موجودات به اصطلاح متمدن تو خیابون تو قرن ۲۱ ببینن دهنشو مورد لطف خودشون میکنن . 

گفتن وفا داری و قصه اش بمونه برای بعد . برگردم سر گاو و گوسفند . با اون کله و پاچش . با اون زبونش . وقتی زیادی بهههه ... بههههه بکنی زبونت رو از حلقت در میارن و نوش جان میکنن . همینه دیگه .... حالا دارم با گوسفند ها صحبت میکنم تا زبونشون رو نگه دارن یا از امروز به بعد بجای اون بهههه ... بههههه معروف از این به بعد مااااااا ماااااااا بکند . 

 

البته شک دارم این قصاب های بی رحم و زبون نفهم این رو هم بفهمن . 

پس گوسفندان عزیز و گاو ها ....  علف بخورید و مااااا مااااا و بهههه و بهههه بکنید حالشو ببرین . 

نامه به خودم...
ما را در سایت نامه به خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ترنچ meandme بازدید : 209 تاريخ : جمعه 14 مهر 1391 ساعت: 3:22

باخبر شدم که پدرت گفته که نه . یه نه به بزرگی تهمت ! یه نه به بزرگی دروغ ! یه نه به بزرگی هرچی گناهه ! هر گناهی که سعی کرده بود تو زندگی نشون بده که انجامشون نداده و نمی ده . شک دارم کسی هم باور کرده بود . مثل من که فهمیدم . شاید بشه یه چیزایی رو زیر لباس و ظاهر مخفی کرد اما بلاخره رو سیاهی میمونه واسه زغال . وقتی شنیدم اولین فکر که رسید به ذهنم این بود که بهتر با حضورم مانعت نباشم که بین ما یکی رو انتخاب بکنی و این دو راهی رو برات به وجود نیارم تا شاید نکنه غمی به دلت بشینه برای همین تصمیم گرفتم گوشیم رو برای مدتی خاموش کنم و جواب تلفن هات رو ندم تا فراموشم کنی . ساعت 10 صبح گوشیمو خاموش کردم . ساعت 13 داشتم استراحت میکردم که اخوی گرامشون زنگ زدن محل کارم . من برنداشتم . یکی از بچه ها برداشت . پیام این بود که حتما زنگ بزنه کار مهمیه . زنگ زدم و ....

بلند شو بیا فلان بیمارستان !!!!!!! چی شده ؟؟؟؟؟؟؟؟ بیا زود بیا !!!!!!

نمیدونم چطوری خودم رو رسوندم بیمارستان !!!!!  رو تخت بیمارستان مرده ای رو دیدم که سالها مرده . از خودم بدم اومد که گوشی رو خاموش کردم . آخه دختر چیکار کردی با خودت ؟؟؟؟؟؟؟  گریه ؟! گریه ؟! و 5 دقیقه سکوت ....

نتونستم رو پاهام بند بشم . نشستم و سرم رو گرفتم . خوب چیکار باید میکردم ؟؟؟؟ بابات راست میگه دیگه !!!!! آیا راست میگفت ؟؟؟!!!! چی باید میگفتم . آره ما هر راهی رو رفتیم . چیکار نباید میکردم ؟ باید دنبال راه باشیم ؟ باید نا امید نشیم ؟ این دیالوگ سالها بود و هر وقت من نا امید میشدم از دست بابات !!!!! تو اشتباهات اون رو اینطوری درست میکردی ! با این که میدونستم اما همیشه بیشتر از قبل تلاش میکردم .

خوب تو بگو چیکار کنم ؟؟

اصلا هر چی تو بگی .

من میدونم تو ولم میکنی و میری ؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

نه اصلا اینطوری نیست . من که هر کاری تو گفتی کردم . اما بابات کسی رو که خودش قبول داشته باشه رو مرد زندگی دخترش میکنه .

قول بده به خدا قسم بخور که ترکم نکنی ؟!! نا امید نشی ؟!!

من قول میدم . تو چی . من قسم میخور به خدا که هیچ وقت نا امید شم .

من که از خدامه . بابام هم یه راهی براش پیدا میکنیم .

قسم بخور تو هم .....

منم قسم میخورم که تا تهش باهاتم . بابامو راضی میکنم . به خدا

به خدا چی ؟؟؟

به خدا قسم میخورم که ترکت نکنم . !!!!!!!!!!!!!!!!!

 

آره سالهاست که من به حرفم پایبندم و تو سالهاست فراموشی و خاموشی و اصلا نیستی . هستی ؟!!!!

خدا بالای سر شاهده ! خبر ازدواج و طلاقت رو هم شنیدم . نشد بهت تبریک بگم .

شاید برای تو بازی بود اما برای من خدا یعنی پایبندی به هر چیزی .

سالها گذشته و امروز که به خودم نگاه میکنم به خودم افتخار میکنم برای قولی که دادم حتی اگر تا الان تو آتیشی که سالها پیش خودم آماده کرده بودم هنوز میسوزم . تنهایی رو به خیانت نخواهم فروخت . چیزی که تو با خیانت بدست آوردی تا 1 سال بیشتر دوام نداشت و چیزی که من بدست آوردم شرافتی بود که برام یه دنیا می ارزه . شاید برای همینه که اگر دوباره هم بخوام برگردم عقب بازم هم به تو همون حرف را خواهم زد . چون کاری رو که میتونم بکنم حرفش رو میزنم .

بعد سالها سرم رو بالا میگیرم . اگر تو یه لحظه هم برگردم به عقب افسوس نمیخورم و چیزی راجب وجدان درد نمیدونم .

 

این داستان ها رو با افتخار تو تنهایی برای خودم میگم و باریکلا میگم . تو هم بگو به خودت ...

نامه به خودم...
ما را در سایت نامه به خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ترنچ meandme بازدید : 213 تاريخ : يکشنبه 2 مهر 1391 ساعت: 19:53

گو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داد

دل دیوانه من بهر که افتاده به خاک .

 

--------

از خودم بارها پرسیدم ارزش دوست داشتی که شنیدم همین بود ؟ یعنی تهش همینه . یعنی تفسیر از عشق اینگونه است که من دیدم . وقتی از خود خودت میپرسی چه جوابی خواهید داد که چه ؟ عدل بود ؟ انصاف بود ؟ بهر چه بود این همه جور و جفا در در حق دل دیوانه . به دیوانه که میخندند به زنجیرش که می بندند . بهر چه این دل را در قفس می اندازند .

به دیوانه خندیدن هنر نیست . مثل دیوانه دیدن هنری است که تو توان دیدنش را نداری . بهر هر خنده اش تفسیری است . ای کاش این دل افتاده به خاک هم میفهمید که عشق از بهر وصال به خاکش نمی اندازند . 

کاش میفهمید که شکسته را بشکستن هنر نیست . به خاک افتاده را غم خاک غمش نیست . 

 

نامه به خودم...
ما را در سایت نامه به خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ترنچ meandme بازدید : 220 تاريخ : يکشنبه 2 مهر 1391 ساعت: 2:46

 پر پروانه شکستن هنر انسان نیست

گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم .

......

انسان ها در این زمانه بسیار این کار را خوب فرا گرفته اند و برای بدست آوردن این هنر زمان زیادی را صرف فراگرفتن این هنر میکنند . این هنر از نسلی به نسل بعد در حال آموزش است و هر نسلی سعی میکند تا به نسل قبل یاد بدهد که چطور بهتر بشکند . پر پروانه را نشکنید خواهید دید که پروانه عشق را نشان خواهد داد در تاریکی به سان نوری در تاریکی راه را نشان خواهد داد . 

متاسفانه من نیز در روزمرگی و نشان ثبات در زندگی هستم و نور را گاهی نمیبینم ای دوست . اما باید به صدای دل گوش داد در هیاهوی کوچه های بن بست . تا راهی که در پشت در مخفیست را نشانمان دهد و بگوید بر جان خسته . 

نامه به خودم...
ما را در سایت نامه به خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ترنچ meandme بازدید : 236 تاريخ : يکشنبه 2 مهر 1391 ساعت: 2:16

راستی خبر جدید را شنیده ای ؟

گربه ای خریدم پرشین . سفید مثل برف برف زمستون . همون برف که باهاش گوله درست میکردی . همون برفی که روش قدم میزدی . عین همون برف سفید با چشمایی آبی . آبی تر از رنگ دریا . آبی تر شاید . آبی تر از آبی . خیلی آبی . بازیگوشه مثل خودم . اصلا به خودم رفته . دخترم الان ۸ ماهشه . از ۲ ماهگی پیشه منه . با پستونک بهش شیر دادم تا اینقدی شده . تربیتش خیلی کار سخته . آخه شنیدی که میگن خول و خوش به تو رفته . دارم تمام تلاشم رو میکنم که اخلاقش به تو نره بچه ام . میخوام درست زندگی بکنه . یا حداقل صفت های خوب داشته باشه که باهاش رفتیم تو خیابون یاد تو نیوفتم .

روزی ۴ شایدم ۵ ساعت با هم تمرین حرف زدن میکنیم . اون به زبون ما حرف میزنه و من به زبون گربه ها . خیلی از حرف های همدیگرو میفهمیم . تازه دارم روی زبون سومشم کار میکنم . آخه میگن هر چقدر زبون بیشتر بلد باشه بهتره . کلاس زبون آدمیزاد رو خودم براش میزارم . روزهای جمعه هم براش معلم خصوصی گرفتم برای درس معرفت . دخترم خیلی با مرامه بابا . کجاشو دیدی . البته دست تنهایی رسیدگی بهش سخته اما خوب به هر حال دارم تنهایی بزرگش میکنم و سعی میکنم خودم هم باهاش بزرگ بشم . نمیدونم اول اون بزرگ میشه یا من . هر جفتمون داریم تنبل میشیم . هر چی بیشتر میگذره کمتر تحرک میکنیم . شب ها اغلب تا دیر وقت با هم فیلم میبینیم تا خسته شیم و بخوابیم . 

گاهی وقت ها هم میاد و بیدارم میکنه تا باهاش بازی کنم . نمیدونم این همه انرژی رو از کجا میاره . البته اونجا رو نمیدونم اما اینجا یه چیزهایی اومده که میگن انرژی زاست . ما که نفهمیدیم چی توش میریزن که جون ها اینجوری میریزن تو خیابون ها شروع میکنن به بالا و پایین رفتن از این خیابون ها . اصلا معلوم نیست از جون این خیابونهای بدبخت چی میخوان .

البته شنیدم اونجاها وضع بدتره . خدا رو شکر که ما اینجا هوای تمیز داریم . وگرنه شما رو چه به خیابون های ما شما با خیابون خودتون حال کن و من با خیابون های خودمون . خیابون های پر از آدم مال شما . خیابون های پر درخت رو عشقه .  

راستی از خوابیدنش نگفتم . عین فرشته ها میخوابه . الان رو سرامیک های حال خوابیده . 

الان میخواستم برات عکسشو بزارم متاسفانه سرعت اینترنتم پایینه . فردا بهش یه چیزی میدم بخوره سرعتش میره بالا برات عکسشو میزارم . 

 

نامه به خودم...
ما را در سایت نامه به خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ترنچ meandme بازدید : 230 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 2:12

روز تولد غمگین بودم و گریان که پای در اینجا نهادم و روز مرگم خندان و خوشحال که میروم از اینجا .

تولد و مرگ را میپرستم چون خدا . هر دوی آنها دوستان ممند و من همراه آنها در هر روز متولد میشوم و هر شب با غروب خورشید میمیرم .

در سکوت شب فریاد میزنم و در هیاهوی روز در هیاهوی زوزه گرگ ها گوشه ای در تاریکی خویش ساکتم تا گرگ ها متوجه حضورم نشوند . برای زنده ماندن باید گرگ میشدم . چه حیف که والدینم گوسفندانی بی آزار بودن و مرا گوساله بزرگ کردند . گرگ ها بدانید شاید دندان شما را نداشته باشم اما به یاد داشته باشید که من خودم نخواستم مانند شما باشم .

به به کردن را دوست دارم . یونجه ام را میخورم و در چمن زار برای خودم میگردم . من آزاد در چمن زاری که هیچ وقت برای خودم نیست میگردم و بازی میکنم . از روی نرده ها بالا و پایین میپرم .

وای غروب آفتاب از اینجا تماشایی است . هر لحظه بوی شب به مشامم میرسد و مرگ به من نزدیک تر میشود .

نفسم بند میاید و دوباره آه آه ......

به نفس کشیدن فکر نکن . به تنهایی زمان مرگ بیندیش ...

و سرانجام به سکوتی که بسیار دوستش میدارم ... 

نامه به خودم...
ما را در سایت نامه به خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ترنچ meandme بازدید : 259 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 2:14

 اونها قیمت همه چیز رو میدونن و ارزش هیچ چیز رو نمی دونن . 

نامه به خودم...
ما را در سایت نامه به خودم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ترنچ meandme بازدید : 213 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1391 ساعت: 2:14